متن خداحافظی شیطان( قابل استفاده در دینی2 عوامل وموانع رشد-جایگاه بدکاران)

نوشته شده توسط:فاطمه سادات مزاری مقدم | ۰ دیدگاه

از آن روزی که تصمیم گرفت که برای همیشه از تمامی فرشتگان و عرش الهی خداحافظی کند به افراد زیادی نیز توصیه می کرد که عرش الهی را ترک کنند و برای پیشرفت در زندگی به فرش بیایند و زندگی جدیدی را برای خود آغاز کنند و به خاطر توصیه ها و تاکیدهای فراوان او برخی عرش را رها کرده و به فرش آمدند، به این امید که بتوانند در فرش زندگی بهتری را برای خود فراهم کنند .

وقتی که می خواست برای همیشه از عرش خداحافظی کند، نامه ای طولانی نوشت ،نامه ای که حاوی نکات فراوانی بود ،نکاتی که هر یک از آنها می تواند درس عبرتی برای جویندگان راه سعادت و خوشبختی باشد و به خاطر اهمیت نکاتی که در آن مطرح شده است خداوند متعال در آیات متعددی به متن این نامه اشاره کرده است تا همه انسان ها در طول تاریخ از این نامه درس بگیرند و کارشان به جایی نرسد که روزی مانند شیطان از درگاه الهی خداحافظی کنند، چرا که خداحافظی از عرش همان و ذلت و خواری همان ، چون هرچه عزت و سربلندی است مخصوص کسانی است که با عرش در ارتباط هستند:

(مَنْ کانَ یُریدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمیعاً إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُه: هر کس سربلندى مى‏خواهد، سربلندى یکسره از آنِ خداست. سخنان پاکیزه به سوى او بالا مى‏رود، و کار شایسته به آن رفعت مى‏بخشد)(فاطر: 10)

متن نامه شیطان از این قرار است:

(از آن روزی که با امر الهی خلق شدم هیچ گاه تصور نمی کردم که به این مقام و منزلت دست پیدا کنم مقام و منزلتی که احتیاجی به بیان آن نیست و همه به خوبی بر آن واقف هستند، مقام و منزلتی که می توانید گوشه ای از آن را در ماجرای معراج پیامبر اسلام بخوانید تا بدان واقف شوید، وقتی که از پیامبر پیرامون منبری در آسمان چهارم اینگونه سوال کردم:

(یا رسول الله ! شب گذشته که به معراج تشریف بردید، در آسمان چهارم طرف چپ بیت المعمور منبرى بود، شکسته و سوخته و به رو افتاده . آیا شناختى آن منبر را و متوجه شدید که از کیست؟

آن حضرت فرمودند: خیر؛ آن منبر از کیست؟ شیطان عرض کرد: آن منبر از من است و صاحب آن بودم ! بالاى آن مى‌نشستم و ملائکه پاى منبر من حاضر مى شدند، از براى آنها راه بندگى حضرت منان را مى گفتم. ملائکه از عبادت و بندگى من تعجب مى کردند! هر وقت که تسبیح از دستم مى افتاد، چندین هزار ملک بر مى خواستند، تسبیح را مى بوسیدند و به دست من مى دادند.)( جامع الدرر،ج2، ص348)

اما اتفاق بزرگی در زندگی من سبب شد تا برای همیشه از درگاه قرب الهی خداحافظی کنم ،اتفاقی که اگر نمی افتاد بر مقام و منزلت من روز به روز افزوده می شد و الان معلوم نبود که به کدام درجه از قرب الهی رسیده بودم .

و آن اتفاق زمانی رخ داد که روزی متوجه سخنرانی خداوند برای فرشتگان شدم ،سخنرانی که در آن خبر از خلقت موجودی بود که شان و منزلتش از من و تمام فرشتگان بالاتر بود و هنوز نیامده، از او به جانشین خداوند تعبیر می شد:

(وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَة: و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت: «من در زمین جانشینى خواهم گماشت.)( البقرة : 30)

سرتان را زیاد درد نیاورم ماجرا گذشت تا روزی از من خواسته شد تا در برابر آدم سجده کنم و من با توجه به عبادت های چند هزار ساله خود هر گز نمی توانستم تن به چنین کاری بدهم و به همین دلیل از عرش الهی رانده شدم .....

از آن روزی که تصمیم گرفت که برای همیشه از تمامی فرشتگان و عرش الهی خداحافظی کند به افراد زیادی نیز توصیه می کرد که عرش الهی را ترک کنند و برای پیشرفت در زندگی به فرش بیایند و زندگی جدیدی را برای خود آغاز کنند و به خاطر توصیه ها و تاکیدهای فراوان او برخی عرش را رها کرده و به فرش آمدند، به این امید که بتوانند در فرش زندگی بهتری را برای خود فراهم کنند .

وقتی که می خواست برای همیشه از عرش خداحافظی کند، نامه ای طولانی نوشت ،نامه ای که حاوی نکات فراوانی بود ،نکاتی که هر یک از آنها می تواند درس عبرتی برای جویندگان راه سعادت و خوشبختی باشد و به خاطر اهمیت نکاتی که در آن مطرح شده است خداوند متعال در آیات متعددی به متن این نامه اشاره کرده است تا همه انسان ها در طول تاریخ از این نامه درس بگیرند و کارشان به جایی نرسد که روزی مانند شیطان از درگاه الهی خداحافظی کنند، چرا که خداحافظی از عرش همان و ذلت و خواری همان ، چون هرچه عزت و سربلندی است مخصوص کسانی است که با عرش در ارتباط هستند:

(مَنْ کانَ یُریدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمیعاً إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُه: هر کس سربلندى مى‏خواهد، سربلندى یکسره از آنِ خداست. سخنان پاکیزه به سوى او بالا مى‏رود، و کار شایسته به آن رفعت مى‏بخشد)(فاطر: 10)

متن نامه شیطان از این قرار است:

(از آن روزی که با امر الهی خلق شدم هیچ گاه تصور نمی کردم که به این مقام و منزلت دست پیدا کنم مقام و منزلتی که احتیاجی به بیان آن نیست و همه به خوبی بر آن واقف هستند، مقام و منزلتی که می توانید گوشه ای از آن را در ماجرای معراج پیامبر اسلام بخوانید تا بدان واقف شوید، وقتی که از پیامبر پیرامون منبری در آسمان چهارم اینگونه سوال کردم:

(یا رسول الله ! شب گذشته که به معراج تشریف بردید، در آسمان چهارم طرف چپ بیت المعمور منبرى بود، شکسته و سوخته و به رو افتاده . آیا شناختى آن منبر را و متوجه شدید که از کیست؟

آن حضرت فرمودند: خیر؛ آن منبر از کیست؟ شیطان عرض کرد: آن منبر از من است و صاحب آن بودم ! بالاى آن مى‌نشستم و ملائکه پاى منبر من حاضر مى شدند، از براى آنها راه بندگى حضرت منان را مى گفتم. ملائکه از عبادت و بندگى من تعجب مى کردند! هر وقت که تسبیح از دستم مى افتاد، چندین هزار ملک بر مى خواستند، تسبیح را مى بوسیدند و به دست من مى دادند.)( جامع الدرر،ج2، ص348)

اما اتفاق بزرگی در زندگی من سبب شد تا برای همیشه از درگاه قرب الهی خداحافظی کنم ،اتفاقی که اگر نمی افتاد بر مقام و منزلت من روز به روز افزوده می شد و الان معلوم نبود که به کدام درجه از قرب الهی رسیده بودم .

و آن اتفاق زمانی رخ داد که روزی متوجه سخنرانی خداوند برای فرشتگان شدم ،سخنرانی که در آن خبر از خلقت موجودی بود که شان و منزلتش از من و تمام فرشتگان بالاتر بود و هنوز نیامده، از او به جانشین خداوند تعبیر می شد:

(وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَة: و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت: «من در زمین جانشینى خواهم گماشت.)( البقرة : 30)

سرتان را زیاد درد نیاورم ماجرا گذشت تا روزی از من خواسته شد تا در برابر آدم سجده کنم و من با توجه به عبادت های چند هزار ساله خود هر گز نمی توانستم تن به چنین کاری بدهم و به همین دلیل از عرش الهی رانده شدم .

اکنون که در حال خداحافظی با تمام خاطرات گذشته هستم، نامه ای برای همه کسانی که می خواهند راه من را ادامه بدهند، به رشته تحریر در می آورم، نامه ای که اگر به آن جامه عمل بپوشانید موفقیت و سربلندی در انتظار شما خواهد بود.

از همه طرفداران خود می خواهم تا با انجام اموری که به آنها توصیه می کنم راه مرا ادامه دهند و اجازه ندهند که یاد و نام من در جامعه فراموش شود:

 

ربا-بانکداری اسلامی-اقتصاد اسلامی

از همه می خواهم که برای اعتلای نام من در جامعه رباخواری و اقتصاد ناسالم را هرگز فراموش نکنند، چرا که با ترویج ربا در جامعه یاد خداوند فراموش می شود و این خواسته اصلی من است :

(الَّذینَ یَأْکُلُونَ الرِّبا لا یَقُومُونَ إِلاَّ کَما یَقُومُ الَّذی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ مِنَ الْمَسِّ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبا وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا... : کسانى که ربا مى‏خورند، [از گور] برنمى‏خیزند مگر مانند برخاستنِ کسى که شیطان بر اثر تماس، آشفته‏سَرَش کرده است. این بدان سبب است که آنان گفتند: «داد و ستد صرفاً مانند رباست.» و حال آنکه خدا داد و ستد را حلال، و ربا را حرام گردانیده است.‏)( البقرة : 275)

از همه دوستداران خود می خواهم که برای بدست آوردن آرامش در زندگی، شراب و قمار را هرگز فراموش نکنند چرا که این دو کمک بسیار شایانی به رشد و شکوفایی شما می کند:

(یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ .....: اى کسانى که ایمان آورده‏اید، شراب و قمار و بتها و تیرهاى قرعه پلیدند [و] از عمل شیطانند. پس، از آنها دورى گزینید، باشد که رستگار شوید.)(المائدة: 90)

اگر می خواهید به من نزدیک شوید و مرا کاملا احساس کنید شراب بنوشید چرا که در این صورت عروس من خواهید شد. چرا که پیامبر شما فرموده است:

(مَنْ باتَ سُکْرانا باتَ عَرُوسا لِلشَّیطانِ: کسـى کـه در حـال مسـتى بخوابد آن شب عروس شیطان خـواهد بود.)(بحارالانوار، ج 79 ،ص178)

توصیه موکد من به همه شما آن است که مبادا هیچ گاه به فکر کمک به مستمندان و فقیران در جامعه باشید چرا که ممکن است با انجام این عمل روزگاری خود نیز فقیر و مستمند شوید و آن وقت کسی دیگر به فکر کمک به شما نخواهد بود:

(الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ وَ اللَّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ: شیطان شما را از تهیدستى بیم مى‏دهد و شما را به زشتى وامى‏دارد؛ و[لى‏] خداوند از جانب خود به شما وعده آمرزش و بخشش مى‏دهد، و خداوند گشایشگر داناست.)( البقرة : 268)

از بین طرفداران من، تنها کسانی می توانند با من عقد اخوت ببندد که زندگی آنها سراسر اسراف باشد، پس تا می توانید در مسائل مالی و مخصوصا در هدر دادن عمر و جوانی خود اسراف کنید تا به مقام برادری من نائل شود :

(إِنَّ الْمُبَذِّرینَ کانُوا إِخْوانَ الشَّیاطینِ وَ کانَ الشَّیْطانُ لِرَبِّهِ کَفُوراً: چرا که اسرافکاران برادران شیطانهایند، و شیطان همواره نسبت به پروردگارش ناسپاس بوده است.)(الإسراء: 27)

و در آخر حرف هایی بود که به خاطر از دست دادن محبوبیت خود در جامعه قصد داشتم هیچ گاه برای شما بیان نکنم، اما خداوند متعال پرده از روی نقشه های پلید من در قرآن مجید برداشت و حال در این نامه خداحافظی بار دیگر این حرف ها را از زبان خود من بشنوید، حرف هایی که اگر چه به مذاق برخی از افراد خوش نمی آید اما طرفداران و دوستداران من را ناراحت نمی کند:

(وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ.....: و آنان را سخت گمراه و دچار آرزوهاى دور و دراز خواهم کرد، و وادارشان مى‏کنم تا گوش هاى دام ها را شکاف دهند، و وادارشان مى‏کنم تا آفریده خدا را دگرگون سازند....)( النساء : 119)

و آخرین کلام اینکه لازم می دانم در این نامه دست به اعترافی بزرگ بزنم و آن اعتراف این است که: پنج نفر هستند که هیچ راهی به آنها ندارم اما دیگر مردم، در مشت من هستند:

1) هر کس با نیّت درست، به خدا پناه ببرد و در همه کارهایش بر او توکّل کند.

2) کسی که شب و روز، بسیار تسبیح خدا گوید.

3) کسی که برای برادر مۆمنش، آن پسندد که برای خود می پسندد.

4) کسی که هرگاه مصیبتی به او می رسد، بی تابی نمی کند.

5) و هر کسی که به آنچه خداوند قسمتش کرده، خرسند است و غم روزی اش را نمی خورد.(الخصال، ج 1، ص 285)

امیدوارم روزی فساد و تباهی تمام جوامع را فرا بگیرد و در سایه سار این فساد و فحشاء همه بتوانند به بهترین شکل ممکن به زندگی خود ادامه دهند.

 

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...