کاستی ها در زندگی

نوشته شده توسط:فاطمه سادات مزاری مقدم | ۱ دیدگاه

کاستی ها در زندگی


پیرزنی دو کوزه ی آب داشت که آنها را به دو سر چوبی که روی دوشش می گذاشت،آویخته بود و از این کوزه ها برای آوردن آب از جویبار استفاده می کرد.

یکی از این کوزه ها ترک داشت ، در حالی که کوزه ی دیگر بی عیب و سالم بود و همه ی آب را در خود نگه می داشت.

هر بار که زن پس از پرکردن کوزه ها ، راه دراز جویبار تا خانه را...

ادامه مطلب...

کاستی ها در زندگی

پیرزنی دو کوزه ی آب داشت که آنها را به دو سر چوبی که روی دوشش می گذاشت،آویخته بود و از این کوزه ها برای آوردن آب از جویبار استفاده می کرد.

یکی از این کوزه ها ترک داشت ، در حالی که کوزه ی دیگر بی عیب و سالم بود و همه ی آب را در خود نگه می داشت.

هر بار که زن پس از پرکردن کوزه ها ، راه دراز جویبار تا خانه را می پیمود ، آب از کوزه ای که ترک داشت چکه می کرد و زمانی که زن به خانه می رسید ، کوزه نیمه پر بود.

دو سال تمام ، هر روز زن این کار را انجام می داد و همیشه کوزه ای که ترک داشت، نیمی از آبش را در راه از دست می داد.

البته کوزۀ سالم و بدون ترک خیلی به خودش می بالید.

ولی بیچاره کوزۀ ترک دار از خودش خجالت می کشید از عیبی که داشت و از این که تنها نیمی از وظیفه ای را که برایش در نظر گرفته بودند،می توانست انجام دهد.

پس از دو سال سرانجام روزی کوزۀ ترک دار در کنار جویبار به زن گفت: من از خویشتن شرمسارم.

زیرا این شکافی که در پهلوی من است ، سبب نشت آب می شود و زمانی که تو به خانه می رسی ، من نیمه پر هستم. پیر زن لبخندی زد و به کوزۀ ترک دار گفت :

آیا تو به گل هائی که در این سوی راه، یعنی سوئی که تو هستی ، توجه کرده ای؟می بینی که در سوی دیگر راه گلی نروئیده است.

من همیشه از کاستی و نقص تو آگاه بودم ، و برای همین در کنار راه تخم گل کاشتم تا هر روز که از جویبار به خانه بر می گردم  تو آنها را آب بدهی. دو سال تمام ، من از گل هائی که اینجا روئیده اند چیده ام  و خانه ام را با آنها آراسته ام.

اگر تو این ترک را نداشتی ، هرگز این گل ها و زیبائی آنها به خانۀ من راه نمی یافت...

 

 

 

هر یک از ما عیب ها و کاستی های خود را داریم ولی همین کاستی ها و عیب هاست که زندگی ما را دلپذیر و شیرین می سازد.

 

  • محلا

    محلا

    • ۱۳۹۱/۰۶/۳۱ - ۱۰:۵۶:۵۱

    خیلی تاثیر گذار بود