آزمون سخت پیش روی حجر

نوشته شده توسط:فاطمه سادات مزاری مقدم | ۰ دیدگاه

 آزمون سخت پیش روی حجر




انسان از بدو خلقت مورد آزمایش الهی قرار گرفت تا شاید این امر گره خورده باشد با فلسفه وجودی انسان. قرار دادن انسان در بستر رخدادها و حوادث تکوینی و تشریعی به منظور دست یابی وی به کمال های شایسته و بروز قابلیتها و توانمندی های سرشته در نهاد او، از سنتها و قوانین جاری الهی در عالم خاکیست که...

 آزمون سخت پیش روی حجر

انسان از بدو خلقت مورد آزمایش الهی قرار گرفت تا شاید این امر گره خورده باشد با فلسفه وجودی انسان. قرار دادن انسان در بستر رخدادها و حوادث تکوینی و تشریعی به منظور دست یابی وی به کمال های شایسته و بروز قابلیتها و توانمندی های سرشته در نهاد او، از سنتها و قوانین جاری الهی در عالم خاکیست که در آموزه‌های وحیانی قرآن به نام امتحان و آزمون از آن یاد می شود .

خداوند متعال در کتاب شریف می فرماید: 

«أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یُفْتَنُونَ»

آیا مردم گمان کردند همین که بگویند ایمان آوردیم به حال خود رها می شوند و آزمایش نمی‌شوند.([1])

و در سوره ای دیگر:.

«وَهُوَ الَّذِی خَلَق السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ وَکَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاء لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»

اوست کسى که آسمانها و زمین را در شش هنگام آفرید و عرش او بر آب بود، تا شما را بیازماید که کدام‏یک نیکوکارترید([2])

به جرات می‌توان ادعا نمود که یکی از سخترین امتحانات و آزمونهای الهی در مقاطع مختلف تاریخ مساله فتنه در زمان امامت امام مجتبی علیه السلام می باشد. پس از شهادت مولی الموحدین، خلافت مسلمین و منصب شامخ امامت به سبط اکبر رسول مکرم اسلام رسید. فضای همیشه ملتهب کوفه با مردمانی هزار رنگ و نفاق ذاتی که درخشت خشت در و دیوار وکوچه پس کوچه‌های کوفه رخنه کرده و دشمن قدرتمندی که برق سیم و زرش دل از هر مسلمان و نامسلمانی می‌رباید و وعده و وعیدهای دشمن مکار که جان جاه طلبان قدرت طلبد را می لرزاند، همه و همه تنفس را برای امام سخت و سخت‌تر می نماید. به زودی گرد امام خالی می شود و معدود شیعیان باقی می‌مانند و چاره‌ای نمی‌نمود جز صلح. اما ایا همین معدود باقی مانده هم تسلیم امر امام زمان و ولی خدا و خلیفه الله هستند ؟

و اما ربط این مطلب با موضوع مور د بحث چیست؟

نقل شده پس از آنکه امام حسن(علیه السّلام) به ناچار صلح را پذیرفتند،حجر نزد امام مجتبی علیه السلام امد وعرض کرد: کاش تو و ما همه مرده بودیم و چنین روزى را نمى دیدیم. ما را از زمره اهل عدل بیرون آوردی و در فرقه ارباب جور داخل کردی. حقی را که داشتیم، پشت سر گذاشتیم و در باطلی در آمدیم که از آن می‌گریختیم و پستی را از خودمان به خود بخشیدیم و فرومایگی را پذیرفتیم که سزاوار آن نبودیم .

سخن حجر بر حضرت گران آمد. امام آن اوضاع پیچیده و علت صلح با معاویه را برایش تشریح نمود و فرمود: اى حجر! همه همفکر تو نیستند و مثل تو آمادگى براى جهاد و شهادت ندارند. صلح من براى حفظ شما شیعیان بود و خداوند هر روز در کارى است. ولی حجر قانع نشد و نزد امام حسین(علیه السّلام) رفت تا شاید ایشان فرمان جنگ بدهد.

امام حسین(علیه السّلام) هم سخن برادر را تأیید نمود و حجر را به پیروی از امام عصر خود خواند. 3])

البته ابن جریر طبری داستان را به شکل  دیگری نقل می کند. ابن جریر می نویسد: جر نزد امام حسن(علیه السّلام)  امد و عرض کرد : السلام علیک یا مذل المومنین. امام با ناراحتی فرمودند : ساکت شو من به مومنین عزت دادم وجان شیعیان را حفظ نمودم([4]) و با عبارت اردت البقاء علیهم  این مطلب را فهماندند که اگر من چنین نمی کردم معاویه اثری از شیعه بر روی زمین باقی نمی گذاشت.

ولی عده ای از اعلام فریقین، این داستان را مربوط به سفیان بن ابی لیلی الهمدانی می دانند و دامن حجر را از این جسارت منزه می دانند 5])

اما....

بر فرض اینکه این داستان در مورد حجر صحیح باشد و او چنین جسارتی کرده باشد، تاریکترین نقطه زندگی اوست و باید گفت در آزمون سخت دوران امامت امام مجتبی علیه السلام مردود شد.مگر حجر که از اصحاب پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سّلم) است این کلام را از وجود نازنین نبی مکرم اسلام نشنیده که فرمودند : الحسن و الحسین امامان قاما او قعدا ؛ حسن و حسین هر دو امامند چه قیام کنند و چه بنشینند 6])

شاید نشنیده بود روایت متواتره مسلمه بین فریقین از پیامبراکرم(صلّی الله علیه و آله و سّلم) که فرمودند : من مات لایعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة هرکسی که از دنیا رفت  وامام زمان خویش را نشناخت در جاهلیت ( کفر و نفاق و ضلال )مرده است 7.])

کسی که قول و فعل و تقریر امام حسن(علیه السّلام) به مذاقش خوش نیاید و سراغ امام حسین(علیه السّلام) می رود و برای نبرد و ستیز با طاغوت از امام خویش سبقت می گیرد، فضیلتی نسبت به کسانی که ظهر عاشورا امام حسین(علیه السّلام) را تنها گذاشتند، ندارد و هر دو گروه در ظلالت و گمراهی به سر می برند.

خداوند متعال می فرماید: 

«أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ»؛

از خداوند اطاعت کنید و از پیامبر و اولى الامر خود اطاعت کنید [8])

اولی الامر حجر کیست؟ مگر خداوند دستور اطاعت از امام حسن(علیه السّلام) را صادر ننموده؟

شیعه با معرفت به مقام امام می گوید :

بِاَبى اَنْت وَاُمّى وَنَفْسى نه آنکه جسارت کند و بگوید کاش مرده بودی .

بِمُوالاتِکُمْ تُقْبَلُ الطّاعَة الْمُفْتَرَضَة بوسیله موالات شما فرمانبردارى واجب خداوند پذیرفته گردد.

حجر مستجاب الدعوه به این مطلب عقیده ندارد؟

خَضَعَ کُلُّ جَبّار لِفَضْلِکُمْ هر متکبر و جباری در مقابل ایشان ذلیل است

چگونه می گویی مذل المؤمنین ؟ تمام عزت کائنات از وجود نازنین این انوار مقدسه است.

عقیده ما در مورد اهل بیت: همان است که امام هادی(علیه السّلام) در زیارت نورانی جامعه کبیره به ما اموخته‌اند.

فازَ الْفآئِزُونَ بِوِلایَتِکُمْ، رستگار شدند مردمان رستگار بوسیله ولایت و دوستى شما  .

وَعَلى مَنْ جَحَدَ وِلایَتَکُمْ غَضَبُ الرَّحْمنِ، و بر آن کس که منکر فرمانروایى شماست خشم خداى رحمان است.

کَلامُکُمْ نُورٌ، وَاَمْرُکُمْ رُشْدٌ، وَوَصِیَّتُکُم التَّقْوى، وَفِعْلُکُمُ الْخَیْرُ، وَعادَتُکُمُ الاْحْسانُ، وَسَجِیَتُکُمُ الْکَرَمُ، وَشَاْنُکُمُ الْحَقُّ وَالصِّدْقُ وَالرِّفْقُ، وَقَوْلُکُمْ حُکْمٌ وَحَتْمٌ، وَرَاْیُکُمْ عِلْمٌ وَحِلْمٌ وَحَزْمٌ،

سخنتان نور و دستورتان یکپارچه رشد و رستگارى است، سفارشتان پرهیزکارى و کارتان خیر و خوبى و عادت شما احسان و نیکى و شیوه شما کرم و بزرگوارى و رفتارتان حق و راستى و مدارایى است و گفتارتان مسلم و حتمى است و رأى شما دانش و بردبارى و دوراندیشى است.

در طول تاریخ اسلام نمونه بسیار داریم که در مقطعی، آز پس آزمونی بر نیامدند و هلاک شدند. نمونه بارز آن زبیر بن عوام است که از معدود کسانی بود که از امتحان سخت سقیفه سربلند بیرون امد و او یکی از چند نفریست که در قضیه احراق باب در خانه امیرالمومنین حضور داشت و در دفاع از حضرت برخاست و حاضر به بیعت با ابوبکر نشد .9]).

اما پس از ان دین خود را به دنیا فروخت و جنگی خانمان سوز علیه امام زمان خویش به راه انداخت که در آن تعداد زیادی از مسلمانان به قتل رسیدند .

اما همانطور که قبلا بیان کردیم معلوم نیست که این قضیه متعلق به حجر باشد و گروهی از علمای بزرگ رجالی بر این عقیده اند که فرد مورد نظر سفیان بن ابی لیلی الهمدانی می باشد. و با تاییداتی که از ائمه: و دانشمندان علم رجال - همانطور که بیان شد ظن و گمان ما هم بر این است که معرفت این صحـابی جلیل القـدر نسبت به امام و اولی الامرش بیشتر از این باشد که بخواهد نسبت به

تصمیم امام خرده بگیرد و مورد نارضایتی امام را فراهم سازد.

در فضیلت و بزرگی حجر همین بس که أمیر المؤمنین علی(علیه السّلام) در مورد او همانطور که قبلا گفته شد می فرماید:   .

«یَا أَهْلَ الْکُوْفَةِ: سَیُقْتَلُ مِنْکُمْ سَبْعَةَ نَفَرٍ، هُمْ مِنْ خِیَارِکُمْ بِعَذْرَاء، مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ أَصْحَابِ الأُخْدُوْدِ؛ ای اهل کوفه به زودی هفت نفر از بهترین شما در عذرا کشته خواهند شد. مثل انها مثل اصحاب اخدود است» [10])

منابع:

[1]. سروه عنکبوت: آیه 2

[2]. سوره هود: آیه 7

[3]. اعیان الشیعة: ج4، ص574

[4]. دلائل الامامة: ص166

[5]. اختیار معرفة الرجال , شیخ طوسی : ح 178، الاختصاص , شیخ مفید : ص82، مقاتل الطالبین , ابوالفرج اصفهانی : ص 44 و شرح نهج البلاغه , ابن ابی الحدید : ج 16 ص 44

[6]. علل الشرایع صدوق : ج 1 ص 211 و ارشاد مفید : ج 2 ص 30

[7]. اصول کافی: ج1، ص377

[8]. سوره نساء: آیه 62

[9]. تاریخ طبری: ج3،‌ ص443

[10]. تاریخ دمشق: ج12، ص227 و مناقب آل أبی طالب: ج2، ص272

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...