عشق واقعى از نظر قرآن کریم چیست؟

نوشته شده توسط:فاطمه سادات مزاری مقدم | ۰ دیدگاه

الف) عشق صحیح یا آسمانى و حقیقى؛
ب) عشق باطل یا زمینى و مجازى
.

آنچه بیشتر مورد توجه و عنایت قرآن است و آیات زیادى به آن اختصاص یافته، عشق در راه خداست. قرآن کریم، نمونه‌اى از این عشق خدایى را در سوره‌ى طه، در داستان حضرت موسى نقل مى‌کند و مى‌فرماید:وَ ما أَعْجَلَکَ عَنْ قَوْمِکَ یا مُوسى قالَ هُمْ أُولاءِ عَلى أَثَرِى وَ عَجِلْتُ إِلَیْکَ رَبِّ لِتَرْضى(طه،83 و 84) «و اى موسى! چه چیز تو را (دور) از قوم خودت، به شتاب واداشته است؟ گفت: اینان در پى منند، و من (اى پروردگارم!) به سویت شتافتم تا خشنود شوى
آنان‌که از مسأله‌ى جاذبه‌ى عشق به خدا بى‌خبرند، ممکن است از گفتار موسى، در پاسخ سؤال پروردگار در مورد.....

الف) عشق صحیح یا آسمانى و حقیقى؛
ب) عشق باطل یا زمینى و مجازى
.

آنچه بیشتر مورد توجه و عنایت قرآن است و آیات زیادى به آن اختصاص یافته، عشق در راه خداست. قرآن کریم، نمونه‌اى از این عشق خدایى را در سوره‌ى طه، در داستان حضرت موسى نقل مى‌کند و مى‌فرماید:وَ ما أَعْجَلَکَ عَنْ قَوْمِکَ یا مُوسى قالَ هُمْ أُولاءِ عَلى أَثَرِى وَ عَجِلْتُ إِلَیْکَ رَبِّ لِتَرْضى(طه،83 و 84) «و اى موسى! چه چیز تو را (دور) از قوم خودت، به شتاب واداشته است؟ گفت: اینان در پى منند، و من (اى پروردگارم!) به سویت شتافتم تا خشنود شوى
آنان‌که از مسأله‌ى جاذبه‌ى عشق به خدا بى‌خبرند، ممکن است از گفتار موسى، در پاسخ سؤال پروردگار در مورد عجله‌ى او در شتافتن به میعادگاه خداوند، شگفت‌زده شوند؛ اما آنان‌که با تمام وجود این حقیقت را درک کرده‌اند که هرچه وعده‌ى وصل نزدیک شود، آتش عشق، تیزتر مى‌گردد، بخوبى مى‌دانند که چه نیروى مرموزى موسى را به سوى میعادگاه «اللّه» مى‌کشید و آن‌چنان با سرعت مى‌رفت که حتى قومى را که با او بودند، پشت سر گذاشت و مى‌دانست که تمام جهان، ارزش یک لحظه از این مناجات را ندارد.
آرى، این است راه و رسم آنان که از عشق مجازى گذشته‌اند و به مرحله‌ى عشق حقیقى، یعنى عشق معبود جاودانه گام نهاده‌اند؛ عشق خداوندى که هرگز فنا در ذات پاکش راه ندارد و کمال مطلق است و آنچه خوبان همه دارند، او تنها دارد.
امام صادق (ع) فرمود: «عاشق بى‌قرار نه به غذا میل پیدا مى‌کند و نه از نوشیدنى گوارا لذت مى‌برد. نه خواب آسوده دارد نه با دوستى انس مى‌گیرد و نه در خانه‌اى آرام خواهد داشت...؛ بلکه شب و روز خدا را بندگى مى‌کند؛ به این امید که به محبوبش «اللّه» برسد...؛ آن‌چنان که خداوند از موسى بن عمران درباره‌ى میعاد پروردگار نقل مى‌کند»وَ عَجِلْتُ إِلَیْکَ رَبِّ لِتَرْضى بنابراین، آنچه که برخى آن را عشق مجازى مى‌نامند، در واقع عشق نیست؛ بلکه یک تمایل نفسانى و شهوانى است.

مراحل عشق و محبت
صاحب تفسیر روح‌المعانى براى محبت و دوست داشتن، مراحلى را ذکر مى‌کند و مى‌گوید:
نخستین مراتب محبّت «هوى» (به معنى تمایل) است؛
سپس «علاقه»، یعنى محبتى که ملازم قلب است
و بعد از آن «کَلَف» به معنى محبت شدید و سپس «عشق»
و بعد از آن «شعف» (یعنى حالتى که قلب در آتش عشق مى‌سوزد و از این سوزش احساس لذّت مى‌کند) و بعد از آن «لوعه» (اندوهناک شدن و سوختن قلب) و سپس «شغف» یعنى مرحله‌اى که عشق به تمام زوایاى دل نفوذ مى‌کند و سپس «تَدَلُّه» و آن مرحله‌اى است که عشق، عقل انسان را مى‌رباید و آخرین مرحله، «هَیوم» و آن مرحله‌ى بى‌قرارى مطلق است که شخص عاشق را بى‌اختیار به هر سو مى‌کشاند«محبت» بین خداوند متعال و بندگانش طرفینى است.

همان‌طور که بندگان براى کسب کمالات در پى محبوب واقعى (خداوند) هستند خداوند نیز براى تربیت و رشد بندگان خود توجه و عنایت محبت‌آمیز دارد.قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِى یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ (آل‌عمران، 31) «بگو: اگر خدا را دوست مى‌دارید از من پیروى کنید تا خدا (هم) شما را دوست بدارد و گناهان‌تان را ببخشد و خدا آمرزنده‌ى مهربان استبه همین جهت خداوند اساس دینش را بر پایه‌ى «محبت» قرار داده است. امام صادق (ع) مى‌فرماید: «هل الدین الاّ الحب» دین چیزى جز محبت نیست لذا در آیات بسیارى اظهار محبت از سوى خداوند کاملاً مشهود است: «خداوند نیکوکاران را دوست مى‌دارد» (بقره،190خداوند توبه کنندگان را دوست مى‌دارد» (بقره، 222) «خداوند تقوا پیشگان، صابران، توکّل کنندگان، جهاد کنندگان در راه خدا و... را دوست مى‌دارد» (آل‌عمران، 76؛ آل‌عمران، 146؛ آل‌عمران، 159؛ صف،4)هنگامى که ایمانِ انسان رو به کمال رود و ترقّیاتى در این زمینه نصیب وى گردد، دل او مجذوب تفکّر درباره‌ى خدا و توجّه به اسماء و صفات عالیه‌ى حق که از هر نقصى منزه و مبرّا است، مى‌گردد. این حالت جذبه روز به روز شدیدتر و توجّه او به خدا عمیق‌تر مى‌شود تا به آن‌جا مى‌رسد که خدا را چنان عبادت مى‌کند که گویا او را مى‌بیند؛
همواره جلوه‌ى او را در تجلیات جذبه و شوق و توجه مشاهده مى‌کند؛ در این هنگام، محبت و شوق او روزافزون مى‌گردد، زیرا عشق به کمال و جمال، جزء فطرت انسان و خمیره‌ى او است.قرآن مى‌فرماید:وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ(بقره،165) «افراد با ایمان، محبت‌شان به خدا از همه بیش‌تر است.» همین امر او را وادار به پیروى از پیامبر اکرم (ص) در تمام افعال و حرکات مى‌کند، زیرا عشق به چیزى، مستلزم عشق به آثار آن است.
اگر آتش این شوق و محبت تیزتر گردد، به جایى مى‌رسد که از همه چیز صرف‌نظر کرده و تمام توجهش به ذات او مى‌شود؛ فقط او را دوست مى‌دارد، دلش تنها براى او خاضع است، چرا چنین نباشد؟او هر جمال و کمالى را در جایى مشاهده مى‌کند، نمونه‌اى از آن کمال ِ بى‌پایان و جمال بى‌مثال و حُسن بى‌حد و انتها مى‌بیند. او مى‌داند هر کمال و جمالى مال او و هرکس هرچه دارد از او است. زیرا همه، آیات و نشانه‌هاى او هستند و استقلالى از خود ندارند و از ذات او حکایت مى‌کنند. شوق و محبت، تمام دل او را احاطه کرده، جز عشق و محبت چیزى بر دل او حکومت نمى‌کند.

خلاصه این‌که عشق و علاقه‌ى خویش را از همه چیز بر مى‌گیرد و براى او قرار مى‌دهد و هیچ چیز را جز براى خدا دوست نمى‌دارد. اگر شخص به این معنا (که خدا داراى صفات کمالیه و منشاء همه‌ى جمال‌ها و خوبى‌ها است و هرچیز دوست داشتنى در او هست) توجه پیدا کند، در دل وى محبت پیدا مى‌شود.اگر کسى حقیقت وجود را بیابد، هر موجودى را به لحاظ وجود و درجه‌ى وجودش دوست مى‌دارد. شاید بتوان گفت آیه‌ى شریفه‌ى: الَّذِى أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ به این حقیقت اشاره دارد که خلقت با حُسن، توأم است.هر موجودى به اندازه‌اى که از خلقت الهى و از وجود بهره‌مند باشد، از آن جهت و به همان اندازه زیبا خواهد بود، و هر موجودى کامل‌تر باشد و بهره‌ى بیش‌ترى از وجود داشته باشد، در بینش عرفانى و شهودى شخص عارف، زیباتر جلوه مى‌کند و طبعاً، دوست داشتنى‌تر خواهد بود. اکنون، اگر این مراتب را در نظر بگیریم، خواهیم دید که پایین‌ترین مرتبه‌ى وجود؛ یعنى، اَعراض محسوس و خطوط و رنگ‌ها و وضع و حالت ظاهرى چهره‌ى انسان تا چه اندازه مى‌تواند کشش ایجاد کند و دل‌هایى را متوجه خویش، بلکه کسانى را واله و شیدا کند و وقتى ادنى مرتبه این‌گونه است، مى‌توان حدس زد که مراتب بسیار عالى‌تر، تا چه اندازه مى‌تواند جاذبه داشته باشد؛البته براى موجودى که درست آنها را درک کند، تا به عالى‌ترین موجود که وجودش بى‌نهایت است و موجودات دیگر به هر اندازه بتوانند او را درک کنند و به معرفت وى نائل آیند، مجذوب وى خواهند شد.اگر کسى حقیقت وجود را بیابد، هر موجودى را به لحاظ وجود و درجه‌ى وجودش دوست مى‌دارد. شاید بتوان گفت آیه‌ى شریفه‌ى: الَّذِى أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ به این حقیقت اشاره دارد که خلقت با حُسن، توأم است.هر موجودى به اندازه‌اى که از خلقت الهى و از وجود بهره‌مند باشد، از آن جهت و به همان اندازه زیبا خواهد بود، و هر موجودى کامل‌تر باشد و بهره‌ى بیش‌ترى از وجود داشته باشد، در بینش عرفانى و شهودى شخص عارف، زیباتر جلوه مى‌کند و طبعاً، دوست داشتنى‌تر خواهد بود. اکنون، اگر این مراتب را در نظر بگیریم، خواهیم دید که پایین‌ترین مرتبه‌ى وجود؛ یعنى، اَعراض محسوس و خطوط و رنگ‌ها و وضع و حالت ظاهرى چهره‌ى انسان تا چه اندازه مى‌تواند کشش ایجاد کند و دل‌هایى را متوجه خویش، بلکه کسانى را واله و شیدا کند و وقتى ادنى مرتبه این‌گونه است، مى‌توان حدس زد که مراتب بسیار عالى‌تر، تا چه اندازه مى‌تواند جاذبه داشته باشد؛ البته براى موجودى که درست آنها را درک کند، تا به عالى‌ترین موجود که وجودش بى‌نهایت است و موجودات دیگر به هر اندازه بتوانند او را درک کنند و به معرفت وى نائل آیند، مجذوب وى خواهند شد.


(1)
ر. ک: تفسیر نمونه، آیت‌الله مکارم شیرازى و دیگران، ج 13، ص 275.
(2)
نورالثقلین، العروسى الحویزى، ج 3، ص 388، نشر اسماعیلیان.
(3)
ر. ک: روح‌المعانى، محمود آلوسى، ج 7، ص 341، دارالفکر، بیروت.
(4)
بحارالانوار، علامه مجلسى؛، ج 27، ص 95، چ الوفاء - بیروت.
(5)
المیزان، علامه طباطبایى، ج 1، ص 526 و 527، ترجمه‌ى آیت‌اللّه مکارم شیرازى، بنیاد علمى و فکرى علامه طباطبایى.
(6)
اخلاق در قرآن، آیت‌اللّه مصباح یزدى، ج 1، ص 358 و 361 و 362، انتشارات مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...