آیا در تفسیر قرآن کریم، دانستن شأن نزول نیز لازم است؟

نوشته شده توسط:فاطمه سادات مزاری مقدم | ۰ دیدگاه
آیا در تفسیر قرآن کریم، دانستن شأن نزول نیز لازم است؟

تفسیر قرآن کریم به معنای واقعی آن، این است که مفسّر در فهم معنای آیه، اجتهاد و کوشش را در پیش گیرد، نه این‌که به پیروی از دیگران آیه را تفسیر نماید. تفسیر راستین در گرو تحقّق شرایط و رعایت اموری است که از جمله آن شرائط: مراجعه  به شأن نزول آیات است. قرآن کریم ظرف بیست و سه سال، به دنبال یک سلسله سؤال‌ها، واقعه‌ها، رویدادها و رخدادها نازل شده است، آگاهی از شأن نزول‌، به مفهوم آیه روشنی خاصی می‌بخشد، این به آن معنا نیست که بدون شأن نزول نمی‌توان به معنای آیه واقف شد و آن را تفسیر نمود؛ بلکه آیات قرآن کریم ـ به حکم این که آیه «هدایت»، «بیّنه» و «فرقان» است، چنان که قرآن کریم درباره ی آن می‌فرماید: « ... هُدًى لِلنَّاسِ و َبَیِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَ الْفُرْقَانِ ...[1]؛ یعنی قرآن برای هدایت مردم فرستاده شده و در آن نشانه‌هایی از هدایت و جدایی حق از باطل است.» و در جای دیگر می‌فرماید: « ... وَ أَنْزَلْنَا إِلَیْکُمْ نُورًا مُبِینًا[2]؛ یعنی ما به سوی شما نور و روشنی را فرو فرستادیم.» این آیات قرآنی به طور طبیعی قابل فهم بوده و بدون مراجعه به شأن نزول معنای روشنی دارد، ولی با توجّه به شأن نزول‌، معنای آیه روشن‌تر و بازتر جلوه می‌کند، به عنوان مثال در سوره ی توبه چنین می‌فرماید: « وَعَلَى الثَّلاثَةِ الَّذِینَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَیْهِمُ الأرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَیْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَنْ لا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلا إِلَیْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ [3]؛ یعنی خداوند توبه ی آن سه نفر را که از جنگ تخلّف ورزیده بودند تا آن که زمین با همه ی پهناوری بر آن ها تنگ شد و خود دلتنگ شدند و مطمئن شدند که پناهگاهی جز خدا نیست، آنگاه خدا به آنان توفیق داد تا توبه کنند، خدا توبه‌پذیر و مهربان است.»
شکی نیست که معنای آیه روشن است، ولی انسان مایل است در معنای این آیه از جهات دیگر و از لایه های دیگر نیز آگاه شود:
الف . این سه نفر چه کسانی بودند. ب) چرا تخلّف ورزیدند. ج) چگونه زمین بر آنان تنگ شد. د) چگونه سینه ی آنان از زندگی تنگ و روح آنان فشرده شد. هـ ) چگونه فهمیدند که پناهگاهی جز خدا نیست؟ و) مقصود از توفیق الهی در مورد آنان چیست؟
جواب به هر یک از این سؤال‌ها با مراجعه به شأن نزول این آیه به دست می‌آید. در شأن نزول آیه فوق آمده:
سه نفر از مسلمانان به نام «کعب بن مالک»، «مرارة بن ربیع» و «هلال بن امید» از شرکت در جنگ تبوک و همراه شدن با پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ سرباز زدند، ولی این به.....

آیا در تفسیر قرآن کریم، دانستن شأن نزول نیز لازم است؟

تفسیر قرآن کریم به معنای واقعی آن، این است که مفسّر در فهم معنای آیه، اجتهاد و کوشش را در پیش گیرد، نه این‌که به پیروی از دیگران آیه را تفسیر نماید. تفسیر راستین در گرو تحقّق شرایط و رعایت اموری است که از جمله آن شرائط: مراجعه  به شأن نزول آیات است. قرآن کریم ظرف بیست و سه سال، به دنبال یک سلسله سؤال‌ها، واقعه‌ها، رویدادها و رخدادها نازل شده است، آگاهی از شأن نزول‌، به مفهوم آیه روشنی خاصی می‌بخشد، این به آن معنا نیست که بدون شأن نزول نمی‌توان به معنای آیه واقف شد و آن را تفسیر نمود؛ بلکه آیات قرآن کریم ـ به حکم این که آیه «هدایت»، «بیّنه» و «فرقان» است، چنان که قرآن کریم درباره ی آن می‌فرماید: « ... هُدًى لِلنَّاسِ و َبَیِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَ الْفُرْقَانِ ...[1]؛ یعنی قرآن برای هدایت مردم فرستاده شده و در آن نشانه‌هایی از هدایت و جدایی حق از باطل است.» و در جای دیگر می‌فرماید: « ... وَ أَنْزَلْنَا إِلَیْکُمْ نُورًا مُبِینًا[2]؛ یعنی ما به سوی شما نور و روشنی را فرو فرستادیم.» این آیات قرآنی به طور طبیعی قابل فهم بوده و بدون مراجعه به شأن نزول معنای روشنی دارد، ولی با توجّه به شأن نزول‌، معنای آیه روشن‌تر و بازتر جلوه می‌کند، به عنوان مثال در سوره ی توبه چنین می‌فرماید: « وَعَلَى الثَّلاثَةِ الَّذِینَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَیْهِمُ الأرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَیْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَنْ لا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلا إِلَیْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ [3]؛ یعنی خداوند توبه ی آن سه نفر را که از جنگ تخلّف ورزیده بودند تا آن که زمین با همه ی پهناوری بر آن ها تنگ شد و خود دلتنگ شدند و مطمئن شدند که پناهگاهی جز خدا نیست، آنگاه خدا به آنان توفیق داد تا توبه کنند، خدا توبه‌پذیر و مهربان است.»
شکی نیست که معنای آیه روشن است، ولی انسان مایل است در معنای این آیه از جهات دیگر و از لایه های دیگر نیز آگاه شود:
الف . این سه نفر چه کسانی بودند. ب) چرا تخلّف ورزیدند. ج) چگونه زمین بر آنان تنگ شد. د) چگونه سینه ی آنان از زندگی تنگ و روح آنان فشرده شد. هـ ) چگونه فهمیدند که پناهگاهی جز خدا نیست؟ و) مقصود از توفیق الهی در مورد آنان چیست؟
جواب به هر یک از این سؤال‌ها با مراجعه به شأن نزول این آیه به دست می‌آید. در شأن نزول آیه فوق آمده:
سه نفر از مسلمانان به نام «کعب بن مالک»، «مرارة بن ربیع» و «هلال بن امید» از شرکت در جنگ تبوک و همراه شدن با پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ سرباز زدند، ولی این به خاطر آن نبود که آن ها منافق هستند، بلکه به خاطر سستی و تنبلی آن ها بود و چیزی هم نگذشت که پشیمان شدند.
هنگامی که پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ از صحنه ی تبوک به مدینه بازگشت، آن ها خدمت رسول رحمت رسیدند و عذرخواهی کردند، امّا پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ حتّی یک جمله با آن ها سخن نگفت و به مسلمانان نیز دستور داد که احدی با آن ها سخن نگوید و با آن ها روابط اجتمایی نداشته باشد.
آن ها در یک محاصره ی عجیب اجتماعی قرار گرفتند؛ تا آنجا که حتّی کودکان و زنان آنان نزد پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ آمدند و اجازه خواستند که از آن ها جدا شوند، پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ اجازه ی جدایی نداد؛ ولی دستور داد که به آن ها نزدیک نشوند.
فضای مدینه با تمام وسعتش چنان بر آن ها تنگ شد که مجبور شدند برای نجات از این خواری و رسوایی بزرگ، شهر را ترک گویند و به قله ی کوه‌های اطراف مدینه پناه ببرند. از جمله مسائلی که ضربه ی شدیدی بر روحیه ی آن ها وارد کرد این بود که کعب بن مالک می‌گوید: «روزی در بازار مدینه با ناراحتی نشسته بودم دیدم یک نفر مسیحی شامی سراغ مرا می‌گیرد، هنگامی که مرا شناخت؛ نامه‌ای از پادشاه غسّان به دست من داد که در آن نوشته بود اگر صاحبت ترا از خود رانده به سوی ما بیا. در این حال، حال من دگرگون شد، گفتم: ای وای بر من، کارم به جایی رسیده است که دشمنان نیز در من طمع دارند!»
خلاصه آن که بستگان آن ها از برای آن ها غذا می‌آوردند، امّا حتّی یک کلمه با آن ها سخن نمی‌گفتند. مدّتی به این صورت گذشت و پیوسته انتظار می‌کشیدند که توبه ی آن ها قبول شود و آیه‌ای که دلیل بر قبولی توبه ی آن ها باشد نازل گردد، امّا خبری نبود. در این هنگام فکری به نظر یکی از آنان رسید و به دیگران گفت: اکنون که مردم با ما قطع رابطه کرده‌اند، چه بهتر که ما هم از یکدیگر قطع رابطه کنیم. آن ها چنین کردند، به طوری که حتّی یک کلمه با یکدیگر سخن نمی‌گفتند، به این ترتیب سرانجام پس از پنجاه روز، توبه و تضرّع به پیشگاه خداوند، توبه ی آنان قبول شد و آیه ی فوق در این زمینه نازل گردید. حال اگر شأن نزول آیه نبود، به طور طبیعی بخشی از مفهوم آیه روشن بود، ولی برای تفسیر کامل آیه، باید به شأن نزول رجوع کرد تا به طور کامل موضوع روشن شود، بنابراین مفهوم آیه اختصاص به شأن نزول ندارد، البتّه نکات ذیل در شأن نزول آیات اهمیّت ویژه‌ای دارد:
1. گاهی شأن نزول، در اثبات یک اصل اعتقادی اهمیّت ویژه‌ای دارد، به طوری که اگر شأن نزول آیه نباشد مفهوم آیه شناخته نمی‌شود؛ بلکه مصداق حقیقی آیه، در همان شأن نزول نهفته است؛ به عنوان مثال در آیه ی ولایت[4] و آیه ی تبلیغ،[5] بسیاری از مفسّران و محدّثان در شأن نزول این آیات نقل کرده‌اند که: این آیات در شأن امیرالمؤمنین علی ـ علیه السّلام ـ نازل شده است. بنابراین در این گونه موارد، به طور حتم، باید برای اثبات امامت و ولایت شأن نزول آیات ذکر شود.
2. گاهی آیات در بیان فضائل است، ولی فضائل منحصر است در مورد شخصیّتی که فقط در شأن نزول وجود دارد، مثل آیه ی مباهله،[6] آیه ی لیله المبیت[7] و آیات دیگر، در آیه ی مباهله، فقط از امیرالمؤمنین علی ـ علیه السّلام ـ به عنوان نفس و جان پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ (انفسنا) یاد شده، که در تمام جهات به جزء مقام نبوّت و افضلیّت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ در جهات دیگر همانند او است. از سوی دیگر می‌دانیم پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ از همه ی انبیاء، افضل بود، پس علی ـ علیه السّلام ـ نیز می‌باید افضل باشد.
3. گاهی آیه در بیان شأن عظمت و فضیلت مؤمنان است که هر کس دارای آن صفت باشد از مصادیق آن فضیلت می‌باشد و آن فضیلت مصداقش محدود در فردی نیست، ولی بین مصداق‌ها ی آن مراتب و درجه‌بندی است و بعضی از شخصیّت‌ها از مصداق‌های برتر و افضل و اعلای آن فضیلت می‌باشند؛ به عنوان مثال در بعضی از روایات وارد شده که در هر کجای قرآن کریم جمله ی «الذین آمنوا» آمده، امیرالمؤمنین علی ـ علیه السّلام ـ از جهت مصداق بالاترین و با فضیلت‌ترین افراد آن می‌باشد. بنابراین در این آیات نیز باید شأن نزول بیان شود، تا آن مصداق اعظم شناخته شود.
4. گاهی آیه در بیان مذّمت افرادی از منافقین وارد شده، که مصداق اعظم آن در شأن نزول بیان شده تا این افراد در جامعه شناخته و معرفی شوند و موجب اختلاف در جامعه نگردند؛ به عنوان مثال آیاتی که در مذّمت افرادی که از جنگ احد فرارکرده‌اند، قرآن کریم آن ها را لعنت کرده،[8] و به مردم معرفی نموده است.
5. آیاتی که در مورد بعضی از اصحاب پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نازل شده و از آن ها به شدّت انتقاد کرده است و آن ها را منافق معرفی کرده است و حتّی انتساب آن ها را به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نفی کرده است. از این روی باید شأن نزول این آیات بیان شود، تا این صحابه به مردم معرفی شوند و موجب گمراهی مردم قرار نگیرند؛ زیرا صحابی بودن ملاک عدالت و پاکی و الگو بودن نیست؛ البتّه لازم به ذکر است که آن چه بیان شد، همه  درباره ی لزوم شأن نزول نیست، بلکه به طور خلاصه باید گفت: در همه جا شأن نزول موجب تخصیص آیه نمی‌شود در همه جا مصداقی که در مفهوم آیه است نمی‌توان گفت منحصر در شأن نزول آیه است، بلکه ممکن است مصداق‌های متعدد ‌باشد که در مفهوم با هم مساوی نباشند.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. علوم قرآنی، محمد هادی معرفت، انتشارات التمهید.
2. تاریخ قرآن، همان، انتشارات سمت.
3. تاریخی قرآن، سید محمد باقر حجتی، انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامی.

پی نوشت ها:
[1] . بقره: 2/ 185.
[2] . نساء: 3/ 174.
[3] . توبه: 9/ 118.
[4] . مائده: 5/ 55.
[5] . مائده: 5/ 67.
[6] . آل عمران: 3/ 63.
[7] . بقره: 2/ 207.
[8] . آل عمران: 3/ 155.

    هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...