چرا قرآن به صورت تدریجی نازل شده است؟

نوشته شده توسط:فاطمه سادات مزاری مقدم | ۳ دیدگاه

چرا قرآن به صورت تدریجی نازل شده است؟

                

حرکت تاریخى اسلام و تحرّکى که در مسلمانها ایجاد کرد و شور و نشاطى که در پیکر جامعه بشرى دمانید، آن روح قوى و پرصلابت مسلمانها، آن ایثار و فداکاریها، آن گذشتها و بذل جانها، همه و همه جریان عظیمى بود که از حرکت و ایمان مسلمین صدر مایه مى ‏گرفت و آن حرکت و ایمان اولیه هیچ سرّ و رمزى نداشت جز این نزول تدریجى آیات! رمز و انگیزه اصلى پیروزى اسلام همین نزول‏ تدریجى بود. هر بار که مصلحتى ایجاب مى ‏کرد و مایه تحرکى براى پیامبر و یارانش لازم مى ‏نمود، فرشته وحى نازل مى‏ شد و جان تازه ‏اى بر پیکر اسلام مى ‏دمید.
جاهلیان دانسته و یا ندانسته، این نزول تدریجى را به ریشخند مى‏ گرفتند و کتابى نوشته و مدوّن و یکپارچه طلب مى‏ کردند. کتاب نوشته هم البته آیات مقدسه جامدى مى ‏شد که براى تبرّک و تیمّن زینت بخش زندگی هاشان باشد. اما آیات پراگنده که گهگاه نازل مى‏ شد بر دل و جان مؤمنان مى ‏نشست، سینه به سینه و دست به دست مى ‏گشت و مایه حرکت و نشاط تازه ‏اى مى ‏شد و همین حرکت و نشاط در نسل بعد و نسلهاى بعدتر، همچون ادامه موج، تداوم مى‏ یافت. مایه قوام و استحکام جامعه اسلام و تداوم آن روح و نشاط در نسل هاى بعدى و اقوام دیگر مى ‏گشت. این است راز اصلى این نزول تدریجى. در این تدریجى بودن نزول، جز این، رازها و حکمت هاست که ما از آن دریاى بى‏ کران به چند قطره نمونه، سخن کوتاه مى ‏کنیم‏......

چرا قرآن به صورت تدریجی نازل شده است؟

حرکت تاریخى اسلام و تحرّکى که در مسلمانها ایجاد کرد و شور و نشاطى که در پیکر جامعه بشرى دمانید، آن روح قوى و پرصلابت مسلمانها، آن ایثار و فداکاریها، آن گذشتها و بذل جانها، همه و همه جریان عظیمى بود که از حرکت و ایمان مسلمین صدر مایه مى ‏گرفت و آن حرکت و ایمان اولیه هیچ سرّ و رمزى نداشت جز این نزول تدریجى آیات! رمز و انگیزه اصلى پیروزى اسلام همین نزول‏ تدریجى بود. هر بار که مصلحتى ایجاب مى ‏کرد و مایه تحرکى براى پیامبر و یارانش لازم مى ‏نمود، فرشته وحى نازل مى‏ شد و جان تازه ‏اى بر پیکر اسلام مى ‏دمید.
جاهلیان دانسته و یا ندانسته، این نزول تدریجى را به ریشخند مى‏ گرفتند و کتابى نوشته و مدوّن و یکپارچه طلب مى‏ کردند. کتاب نوشته هم البته آیات مقدسه جامدى مى ‏شد که براى تبرّک و تیمّن زینت بخش زندگی هاشان باشد. اما آیات پراگنده که گهگاه نازل مى‏ شد بر دل و جان مؤمنان مى ‏نشست، سینه به سینه و دست به دست مى ‏گشت و مایه حرکت و نشاط تازه ‏اى مى ‏شد و همین حرکت و نشاط در نسل بعد و نسلهاى بعدتر، همچون ادامه موج، تداوم مى‏ یافت. مایه قوام و استحکام جامعه اسلام و تداوم آن روح و نشاط در نسل هاى بعدى و اقوام دیگر مى ‏گشت. این است راز اصلى این نزول تدریجى. در این تدریجى بودن نزول، جز این، رازها و حکمت هاست که ما از آن دریاى بى‏ کران به چند قطره نمونه، سخن کوتاه مى ‏کنیم‏......


1) نخستین حکمت را خداوند خود بیان فرمود: «کَذلِکَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَکَ (25: 32)
بدین سان (قرآن را پراگنده فرستادیم) تا دل ترا بدان نیرو بخشیم».
نزول تدریجى، پیامبر اکرم را پایدارتر مى‏ سازد و بر دلش نیرو مى ‏بخشد. چه در هر تجدید وحى و تکرار نزول فرشته از جانب حق، نشاط دل او را پر مى‏ کند و شادمانى سینه‏ اش را مى ‏گشاید. این عنایت الهى و تعهد پروردگارش در هر مرتبه از نزول تجدید مى‏ شود. این نزول تدریجى حفظ و فهم و شناسائى فرمان ها و حکم هایش را آسانتر ساخته است.
هر بار از این نزول تدریجى معجزه جدیدى همراه دارد. چنانکه هر دفعه مشرکان را به مبارزه مى ‏خواند که اگر مى ‏توانند همانند یکبار از آن وحى را بیاورند.
هنگام سختگیرى دشمنان و درگیر شدن او با بدخواهان، خداى او را تعهد مى‏ کند و او را وانمى ‏گذارد و این سختى ‏ها را بر او خوار مى ‏گرداند. بى‏ شبهه این سختى ‏ها در زمانهاى مختلف پیش مى ‏آمد، پس به ناچار دلدارى نیز در مراحل‏ گوناگون رخ مى ‏کرد. «رجوع کنید قرآن مجید 3: 176 و 5: 41، 68 و 6: 10، 33- 35 و 10: 65 و 11: 12، 120 و 12: 110 و 13: 19، 32 و 15: 88، 97- 99 و 16: 127، 128 و 18: 6 و 19: 64 و 20: 130» هر وقت دشمن او را به تنگنا مى ‏انداخت، پروردگار او را دلدارى مى‏ داد. گاه این دلدارى از راه داستانهاى پیامبران بوده که در قرآن پهناى وسیعى دارد. در سوره هود آیه 120 مى‏ گوید: «و همه اخبار پیامبران را بر تو مى ‏سرائیم تا دل تو را بر آن استوار داریم». و زمانى این دلدارى از راه وعده پروردگار به فرستاده خود، براى پیروزى و تأیید و حفظ او بود. چنانکه در سوره طور آیه 48 گفت: «بر حکم خدا صبر کن که تو منظور نظر مائى» و در سوره مائده آیه 67: «و خداى ترا از مردمان نگهدارد» و هم چنان در دو سوره «و الضحى» و «ا لم نشرح» از وعده ‏هاى گرامى و عطایاى بزرگ سخن مى ‏گوید « مثلا 54: 45 و 41: 13 و 46: 35 و 35: 8 و 16: 127 و 26: 3». بسیار جالب توجه و در خور تأمل است که گاه نیز او را مأیوس مى‏ گرداند تا آرام گیرد و قرار یابد. چون آیه 35 از سوره انعام: «و اگر چنان است که روى گردانیدن آنها بر تو گران آمده، اگر توانى راهى در زیر زمین بساز و یا نردبانى بر آسمان برفراز تا آیتى بر آنها آورى، و اگر خداى مى ‏خواست همه ایشان را به راه راست مى ‏آورد، پس بنگر تا از نادانان نباشى» ..
2) فرمود: «لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى‏ مُکْثٍ (17: 106)
تا آنرا با درنگ و آهسته بر مردم بخوانى».
پرورش و تربیت علمى و عملى مردم را درجه بندى مى ‏کند:
چنانکه مى ‏دانیم مردم عرب مردمى امّى بودند و ابزار نوشتن براى نویسندگان کمیاب بود. به کار زندگى سرگرم بودند و مردم گرویده، از دین تازه شان به خون و شمشیر دفاع مى‏ کردند. پس قرآن اگر یکباره نازل مى ‏شد از حفظش ناتوان مى ‏گردیدند. ولى نزول تدریجى قرآن حفظ آنرا آسان‏تر ساخت. گذشته از آن، فهم آیات قرآنى نیز بدین ترتیب ساده ‏تر و آسان‏تر گشت.
نزول تدریجى موجب شد که اندک اندک عقاید باطله و پرستش هاى فاسده و عادات رذیله را ترک گویند. هر وقت که اسلام، باطلى را نابود مى‏ ساخت، مردم را آماده خراب کردن باطل دیگرى مى ‏کرد. و بدین سان بنیان و پایه ‏هاى عقاید سخیفه‏ را به هدم و خرابى داد و سرانجام آنان را، بى ‏آنکه سختى و خشونتى احساس کنند، از آن نجاسات جاهلیت پاک کرد، چنین تدبیر و سیاستى لازم مى‏ بود، بخصوص براى چنان قومى که جهت حفظ مرده ریگ گذشتگان تعصّب سختى  مى‏ ورزیدند و در ریختن خونها و به غارت دادن اموال، تهوّر و جسارتى بزرگ داشتند.
نمونه بارزى از این تربیت اجتماعى و از بین بردن آن عصبیّت جاهلى و تبدیل تفاخر به تقوا و بزرگداشت پرهیزگارى را در داستان بلال سیاه حبشى مى ‏بینیم که روز فتح مکه، روزى که اوج پیروزى اسلام مى‏ درخشد و اعلام این پیروزى درخشان، افتخارى بس بزرگ را در پى خواهد داشت، این بلال سیاه حبشى است که بر فراز کعبه مى ‏رود و اذان مى‏ گوید. مشرکان سخت دلتنگ مى ‏شوند. این را به دل مى‏ گیرند و با بغض مى‏ گویند: «این بنده سیاه باید بر فراز کعبه اذان گوید؟» اینجاست که میزان قسط براى اشخاص و ارزشها بر دل پیامبر اکرم نازل مى‏ شود:
«اى مردم! ما همه شما را از مرد و زنى آفریدیم و شعبه ‏ها و قبیله ‏هایتان کردیم تا همدیگر را بشناسید. بزرگوارترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، که خدا داناا و آگاه است». (49: 13)
به همان سان که آنان را به تدریج از عقاید باطله دور مى‏ ساخت، اندک اندک آنها را به عقاید حقّه و عبادات صحیحه و اخلاق فاضله آراسته گرداند. نخست دلهایشان را به نور توحید روشن کرد و آن گاه براهین زنده شدن بعد از مرگ و دلایل مسؤولیت و حساب و جزا را بیان نمود. در عبادات نیز در آغاز قبل از هجرت نماز را واجب ساخت. البته در آغاز نماز صبح و عشى بود و بعد تعداد رکعات و اوقات روز و شب و شکلهاى آن پیش از هجرت تعیین شد. مسلمانها از همان آغاز اسلام انواع صدقه و روزه را مى ‏شناختند، اما مقادیر زکوة و شرائط روزه دو سالى پس از هجرت تعیین شد.  و در سال ششم هجرت، حج از واجبات شناخته گشت. هم چنین در عادات، اول از کبایر منعشان کرد و بعد نهى از صغایر را پیش آورد و با چنین‏ درجه بندى حکیمانه‏ اى، تربیت امتّى را به پایان رساند.
این را هم باید اضافه کرد که البته همه احکام، تدریجى نازل نشده و در آن مورد که لازم بوده قاطع و بى ‏تردید، بدون درجه بندى و جازم حکم لازم صادر شده است. احکام درباره قتل و سرقت و غصب و مال مردم خوردن و انواع غش در معاملات، و زنا بدون سهل انگارى و مسامحه و تساهل یکباره و قطعى نازل شده و تحریم گردیده است. درست است که بیشتر این تحریم به حکم حکمت بالغه الهى در مدینه پیش آمد، اما به هر صورت به نحو قاطع و محکم بیان شده و تدریج و مرتبه ‏اى بعد مرتبه و درجه ‏اى بعد درجه در آن دیده نمى ‏شود. 
اما آنجا که لازم بوده نزول حکم تدریجى بوده است.
این تنزّل تدریجى خود تطابقى با فطرت انسانى و بخصوص تغییرات در اجتماعات بشرى دارد، و همین توافق میان سنت خدائى در تغییرات اجتماعى و فطرت انسانى خود آیتى است از آیات الهى و دلیلى دیگر بر صدور کتاب از مصدر ربّانى. تغییرات اجتماعى، از نظر فرد و اجتماع، یک عمل مکانیکى نیست، بلکه خود یک حرکت دینامیکى است که در آن محتواى جامعه و مظاهر عمومى زندگى اجتماعى تغییر مى‏ کند. و مهمترین خصیصه این تغییر، نفوذ آن به اعماق روح بشرى و بروز و تجلّى خصائص اصیل فطرت انسانى است. طبیعى است که براى بدست آوردن این اثر، باید این تغییر منطبق با حاجات اصیل انسانى باشد و الا در مدتى کوتاه یا دراز محکوم به فنا خواهد بود. فطرت انسانى پیشرفت تدریجى را عمیق‏تر پذیر است. تند باد طوفان لمحه ‏اى مى ‏خروشد و در هم مى‏ ریزد و مى‏ رود، اما نم نم باران تا اعماق زمین نفوذ مى‏ کند. طبیعت جامعه با این پیشرفت تدریجى، تغییر نهادى و بنیادى را بهتر سازگار است.
این نزول تدریجى به پایدار ساختن مؤمنان و مجهز ساختن آنان به سلاح صبر و یقین، کمک بزرگى کرد. زیرا هر ساعت و هر لحظه بر آنان از داستان رسولان و امم سلف و عاقبت کار ایشان بر آنها فرو مى‏ خواند و آنچه بر گذشتگان و امت‏هاى پیش رسیده بود و آن وعده ‏هائى که خداوند به بندگان شایسته خود داده، از پیروزى و پاداش و تأیید و تمکین، همه را بازگو مى‏ کرد.
3) و فرمود: «وَ لا یَأْتُونَکَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْناکَ بِالْحَقِّ وَ أَحْسَنَ تَفْسِیراً (25: 33)
و هیچ مثلى براى تو نیاورند مگر آنرا به حق جواب دهیم، به نیکوتر تفسیرى».
با گذشت زمان، روى دادها و پیش آمدهاى گوناگونى رخ مى‏ داد. این حوادث مسائل تازه ‏اى همراه داشت و قرآن نیز مناسب چنین وقایعى نازل مى‏ گشت و خداوند احکامش را موافق آن تفصیل مى‏ داد.
پرسندگانى با رسول خدا روبرو مى ‏شدند و از او پرسش ها داشتند. خواه این پرسش ها براى بررسى چگونگى رسالت او باشد، چنانکه در پاسخ سؤال دشمنانش به سوره اسراء آیت 85 گفت: «مى ‏پرسند ترا از روح، بگو روح از امر خداوند من است و به شما جز اندکى از دانش ندادند». و یا در سوره کهف آیه 83: «و مى ‏پرسند ترا از ذو القرنین، بگو: آرى! قصه وى را بر شما مى‏ خوانم». و خواه این سؤالات براى روشن شدن و آگاهى از حکم خدا بوده، مانند قول او در سوره بقره آیه 219: «و ترا مى ‏پرسند که چه نفقه کنند؟ بگو: عفو». و آیه 220: «و ترا مى ‏پرسند از یتیمان، بگو شایسته بار آوردنشان به است».
بى ‏شبهه این پرسشها در زمان هاى مختلف پیش مى ‏آمد و گریزى نبود جز اینکه پاسخ آنها نیز در اوقات مختلفه و نوبت هاى متعدد فرود آید.
همراه این حوادث و وقایع، حکم خداوندى بیان مى‏ شد. معلوم است که این پیش آمدها همگى یکباره و با هم روى نمى ‏داد و به تدریج و گاه گاه رخ مى داد.
پس چاره ‏اى نبود جز اینکه قرآن نیز تفصیلى و تدریجى نازل شود. چنانکه در حادثه اتهام عایشه زوجه رسول خدا در سوره نور آیه 11 فرمود: «کسانى که این دروغ بزرگ بپرداختند، گروهى از شمایند، آنرا براى خودتان شرّى مپندارید، بلکه آن بهتر بود براى شما، هر یک از ایشان به قدر کرده خود گناه دارد و آن کس که مهینه آن کار را پذیرفت عذابى بزرگ دارد». همچنین تا ده آیه بعد از آن. از مثالهاى دیگر آن 3 آیه ابتداى سوره مجادله است. خولة دختر ثعلبه از شوهرش أوس بن- الصامت که از وى روى گردانیده بود شکایت نزد رسول خدا برد و با رسول خدا مجادله مى ‏کرد. آنها دختر کوچکى داشتند که اگر به پدر واگذاشته مى ‏شد ضایع مى‏ گردید و اگر به مادر واگذار مى ‏شد گرسنه مى ‏ماند. در این گفتگو بودند که آیات صدر سوره مجادله نازل شد.
گاه مسلمانان دچار اشتباهاتى گشته و براى تصحیح اشتباه و ارشاد و راهنمائى خود، راه صواب را از او مى ‏خواستند. بى‏ گفتگو این اغلاط در زمان هاى مختلف پیش مى ‏آمد و اصلاح آنان نیز مى ‏باید برابر همان زمان نازل مى ‏گشت.
از این موارد آیه 118 سوره آل عمران و چند آیه بعدش است که همه در غزوه احد براى ارشاد مسلمین به خطاهایشان در آن تنگناى سخت نازل شد.
حکمتى بالاتر و برتر در این نزول تدریجى نهفته است و آن ارشاد مردم به مصدر و منشاء قرآن است که این کلام خداست و بس. این نمى ‏تواند کلام هیچ آفریده ‏اى باشد.  قرآن در طول بیست و سه سال و در انواع حوادث مختلف از رنج و شادى، جنگ و صلح، آرامش و آشوب نازل گشت و در تمام این احوال آیات الهى یک دست و یک نواخت و در کمال فصاحت و بلاغت باقى مانده و دم اعجاز در همگى آن از «باء» بسم اللّه تا «س» و الناس جریان دارد.
تو گوئى نقره گداخته یکپارچه‏ اى است که یکباره بى ‏روزن از بوته برون آمده و در هیچ جزئش انفکاک و روزنه و سستى نیست و همه آن چون گوهر یکدانه و درّ 
شاهوارى است. آخرش همانند اولش و آغازش همسان پایانش! و بى ‏شک «اگر از دیگرى جز خدا بود اختلاف فراوان در آن مى ‏یافتند» (4: 82).
از این جنبه که بگذریم، نزول تدریجى را در سه وجهه کلى دیگر مى‏ بینیم:
1) در موضوع رسالت: در بحث از مکّى و مدنى بودن آیات خواهیم دید که آیات دوران مکه بیان صورت کلى عقاید است و در آیات مدنى است که بیان احکام شرع و دستورات کلى پیش مى ‏آید.
2) در نشر رسالت نیز همین سیر تدریجى به خوبى به چشم مى ‏آید. نخست دعوت بستگان نزدیک است «وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ» و بعد دعوت شامل مردم دیگر مى ‏شود «فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ»، سپس عام مى ‏گردد و همه ملوک جهان و مردم دنیا را در بر مى ‏گیرد. البته این نه بدان معنى است که رسول خدا در آغاز به فکر دعوت عام نبوده و بعد به صرافت آن افتاده است. بلکه این تدریجى بودن، انطباق با شرایط محیط و مقتضیات زمان داشته، و الّا اسلام از همان آغاز، دعوت عام و جهان شمول براى همه مردم در همه زمان بوده است. پس مستشرقانى که مى‏ گویند پیامبر اسلام در آغاز تنها به فکر دعوت قریش و بستگان بوده و به جهانیان دیگر نمى‏ اندیشیده، به دلایل فراوان قرآن، راه باطل و تهمت و افتراء را پیموده ‏اند.
3) تدریجى بودن در اسلوب: در آغاز گفتار نرم و ارشاد و موعظه حسنه است و نرمشى با دشمنان دارد و بعد مرحله مقاومت در برابر متعدیان مى ‏رسد و سپس حکم جهاد صادر مى ‏گردد.
طبیعى است که اگر نزول یکباره مى ‏بود این سیر تدریجى دعوت و آن نشر رسالت بدان کیفیت دیگر منتفى بود.
منبع: تاریخ قرآن رامیار صص 201 تا 208 (نسخه نرم افزار مشکات الانوار)

  • manicure

    manicure

    • ۱۳۹۶/۰۱/۱۳ - ۱۷:۴۱:۵۵

    I love your blog.. very nice colors & theme. Did you
    make this website yourself or did you hire someone to do it for you?
    Plz respond as I'm looking to construct my own blog
    and would like to know where u got this from. thank you

  • Senaida

    Senaida

    • ۱۳۹۶/۰۶/۱۵ - ۱۸:۲۹:۵۴

    I know this if off topic but I'm looking into starting my own weblog and was curious what all is required to get set up?
    I'm assuming having a blog like yours would cost a pretty penny?
    I'm not very internet savvy so I'm not 100% positive.
    Any recommendations or advice would be greatly appreciated.
    Cheers

  • Jeremiah

    Jeremiah

    • ۱۳۹۶/۰۶/۱۵ - ۲۱:۲۴:۳۲

    Hi everybody, here every one is sharing these
    know-how, thus it's fastidious to read this weblog, and I used to pay a quick
    visit this website everyday.